سلام به همه
من پزشک سی وخورده ای سالم که یه جاهمین نزدیکیای شمازندگی میکنم
اسمم امیدنیست اما احتمال دادم که بدون اسم نشه که خاطره فرستاد
امید خوبه امیدداشتن همیشه قشنگه.
من نمیخام(نمیخوام)
داستان عجیب غریب بنویسم که شبیه خلاصه پرونده وپروگرس نویسی بشه
ولی میخام بهت بگم پزشکی (چیز)خوبیه.یه خوبیم بیشترنداره ها بقیش الکیه
اینکه حداقل برخورداول وقتی میگی پزشکی آدم خوبی بنظرمیرسی،بیمارحتی نمیدونه اسمت چیه چطورادمی هستی بدون ترس ازقضاوت یاهرچیزی عرض 5دقیقه کل زندگی ش برات میگه ودرددل میکنه.
میگه ومیگه ومیگه وتوگوش میکنی، (اعتماد)میکنه.
اعتماد،امید کلمات خوبین.
۸۰ سالش هست دفعه اول نیست میادپیشم
باراول وقتی دیدمش که توتثادف(تصادف تندمینویسم من همیشه همه جا)کتفش آسیب دیده بود.
ازلحظه ورودش منتظراین جمله بودم که دکتر برات تعریف کرده بودم که....؟ تودلم میگفتم اره تعریف کرده بودی!
ولی به زبون یه چیزدیگه میگفتم
گفتم که بیمه گفت بازم میتونم رانندگی کنم؟
اره سه چهاربارگفته بودی!
نه نگفته بودی تعریف کن.
آلزایمرداره
خودش میگه نداره.
نمیتونه رانندگی کنه.خودش میگه میتونه.
میدونی هرباراین داستانای تکراری گوش کردم به این فکرکردم
که ماادم هاگاهی وقتانمیخایم واقعیت قبول کنیم.
نمیشه ،نشد، ولش کن رهاکن بایدرهاکرد.
اینجادیگه امیدزیادی خوب نیست.امیدبه اینکه سالمی تصادف نمیکنی، حواس پرتی نداری، امیدبه اینکه یه راهی باید پیدابشه نابودت میکنه.
ادم موفق کسیه که به وقتش واقعیت قبول کنه
قبول کن ازمون داری درس بخون
قبول کن ازدواج کردی مسئول باش
قبول کن بیماری برای درمان اقدام کن.
قبول کردن هم کلمه قشنگیه.
دکترمن نمیخام داروبخورم نمیخام نمیتونم گلوم زخم میشه
چرامن؟ این همه ادم چرامن!؟روزی ده تاقرث (ص)چرامن
؟ خیلی فکرکردم چی جوابش بدم
گفتم به این فکرکن که چندین نسل قبل تو این دردوگرفتن ودرمون نداشته.،دیابت داشت
خداروشکر کن که داروهست کشف شده ومیتونی مصرف کنی ک سالم ترباشی.
فکرمیکنی چرایه ویروس انقدر دنیاروبهم ریخته؟چون دارویی براش کشف نشده(اوایل کرونا)
اینوکه گفتم دیدم قبول کرد تاتنورداغ بودچسبوندم یه قلم دیگه اضافه کردم به داروهاش...
قبول کردن خوبه...
گفتم قبول کردن؛ یه دختر بود۱۶/۱۷ساله
اوردنش اورژانس، شبیه بچه ها غرغروعصبانی انگارنه انگارک ازدواج کرده وبارداره.دادمیزدگریه میکرد همش تقصیراینه این منوبه زورشوهر داد به یه خانم ک خیلی شبیه خودش بوداشاره میکرد مامانش بود.‌شوهرم داد به زور گفت بایدبچه دارشی
باهرکانترکشنی(به انقباض رحمی میگن) بامشتش میزد توشکمش پدرسگ بیابیرون.قبل اینکه بفرستمش بخش زایمان بهش گفتم اگه عصبانی باشی اگه ناراحت باشی
اگه مسئولیت قبول نکنی تحمل درد خیلی برات سخت میشه..امیدوارم بعدزایمان مسئولیت فرزندشو قبول کرده باشه
امان ازجادوی ادم ها که هرکدوم یجوری روحمون درگیرمیکنند.
یه چیزی براتون تعریف کنم
پسربچه بایدونه برادر چندماهش ومامان باباشون اومدن پیشم
نوزادمعاینه کردم دیدم داداش بزرگه یهو نقش زمین شد
ترسیدم یهوپاشدم واقعافکر کردم مُرد
باباش زدزیرخنده
گفت حسودی میکنه ازسرحسادت واعتراض این شکلی خودشوبه مردن میزنه ماهم اولین بارفکرکردیم مرده.نترس دکتر ولش کن خودش بلندمیشه
گفتم نوزاد بده به مادرش بغلش کن
ببوسش بگودوسش داری
گاهی وقتاچیزای خنده داربرای ما برای یه نفرممکنه بحران باشه.واکنش این بچه به این بحران متناسب با سن ش این شکلی بود.کاش یکی باشه ک موقعیت های بحرانیمونو بشناسه بغلمون کنه وبگه دوسمون داره(:
پرش ذهن چیزبدیه ها داشتم احساسی میشدم یهو یاداون بچه افتادم ک مهرموبرداشته بودپس نمیدادمامانش گفت مهرو ندی دکترامپولت میزنه ها
محکم گفت دکترگوه میخوره😂😂😂😂
روز وروزگارخوش
پ ن: من خیلی وقته کارنمیکنم یعنی کارمیکنم اورژانس طبابت نمیکنم.توکارزیبایی ام.
فرصت خوبی بودک تواین تعطیلات بنویسم.
عیدفطرمبارک.
[ ] ۲ اردیبهشت