خاطره فاطمه جان
بریم سراغ خاطره.
اون عکسی که دیدین داشتم با سرم رانندگی میکردم.
من بودم 😑🤚🏻😂مخلصیم
فاطمه هستم از کرمان از قدیمی ترین های کانالم یعنی از سال 97
یه عالمه خاطره گذاشتم براتون و کلا این جو رو دوست دارم اینکه راجب خاطره هایی حرف میزنیم که مردم عادی اصلا بهش فکر نمیکنن برام جالبه😁😂
من قلبم مشکل داره.خیلی وقتا خوب خوبم.
چه استرس داشته باشم یا نه.
بازم یه موقع هایی هم هست که خیلی عادی ام.نه کار سنگین کردم نه استرس داشتم.هیچی
ولی بازم حالم خیلی بد میشه.🤦🏻♀️
واقعا قلبم تعادل نداره.
من معلمم پایه دهم کتاب طراحی و زبان بصری درس میدم دیروز سر کلاس خیلی قلبم درد گرفت اینجوری بود که داشتم از دانش آموزم سوال میپرسیدم.
چشم تو چشمش بودم یهو اینجوری شدم 😓😖😕
درد شدید فقط نفس میکشیدم.
دستام یخ یخ شده بود
فکم به هم میخورد افتضاح بود اصلا.سرم گذاشتم روی میز قلبم گرفته بودم.
یکی از دانش آموزام اومد کنارم دستمو گرفت گفت خانم پاشو بریم توی دفتر
پاشو دردت تو سرم 😍❤️خیلی دلم ذوقید.😍❤️ گفتم مرسی دختر گلم الان بهتر میشم.
باز صبر کردم.اصلا بهتر نشد که نشد .
نازنین دستمو گرفت وسیله هامو برداشت رفتم توی دفتر نشستم باز میلرزید به همکارام هیچی نگفتم.
منتظر نشدم زنگ بخوره اثر انگشت زدم رفتم سمت ماشین
روشن کردم و رفتم.ماشین گرم گرم بود😍حالم بهتر شد .ولی یهو پشت فرمون سرم گیج میرفت.
دیگه خودم دیدمخطر ناکه رفتم در مانگاه .
یه خانم دکتر با صبر حوصله و عزیزی نشسته بود.بهش حالمو توضیح دادم
گفتم روزی یه قرص بیزوپرورول 5میخورم باز قلب درد دارم و...خلاصه اومد فشارم و چک کرد گفت خانوم فشارت خیلی پایینه
باید سرم بزنی .
به آمپول هم برات مینویسم .
این درد قلب و افت ضربان بهخاطر قرصته خیلی دوزش زیاده چکار میکنی؟متخصص قلب این دستور رو داده؟
گفتم بله😥
حالا خانم دکتر نمیشه سرم نزم
گفت نه عزیزم تامن هستم برو دارو هاتو بگیر بیار
ببینم بهتر میشی اگر نه برات نوار قلب بنویسم.
آخرین بار کی نوار گرفتی گفتم هفته قبلی بود 🙁😑
گفت باشه پاشو برو بگیر بیا .
منم تشکر کردم اومدم بیرون🧐😕چکار کنم ؟چکار نکنم.زنگ زدم آقامون کسب تکلیف کنم.
سلام و احوالپرسی کردیم و آقای همسر گفت برو دارو هاتو بگیر بزن بهتر بشی عزیزم.
منم دلم میخواست خودمولوس کنم گفتم بیخیال بزار عصر که خودتم باشی .کنارم😁سرم زدن بدون همراهی یه جوریه....
اونم گفت نه عزیزم من نمیتونم کارم طول میکشه تو بزن حالت بهتر بشه چند روزه درد داری..منم گفتم باشه قطع کردم🙁
رفتم داروخونه گرفتم حساب کردم دوباره رفتم سمت تزریقات که قبض بگیرم ساعت 1/25دقیقه ظهر بود.
خانومه گفت پرستار شیفت بعدی نیم ساعت دیگه میاد الان پرستار نداریم.. منم گفتم چه بهتر .
بیخیال شدم رفتم سمت ماشین😑🥵با سرگیجه و اندکی حالت تهوع نشستم خودمو ملت بیچاره رو سپردم دست خدا😕😕😂
توی پرانتز ( قبل این ماجرا من خیلی پشت فرمون حالم بد میشه اصلا با استرس دانندگی نمیکنم اتفاقا خیلی ریلکسم و هیچ ترسی ندارم. شده حتی از شدت درد قلب و دست چپم یک دستی فرمون میگیرم.
روی میدان آزادی میدون اصلی کرمان چند بار توقف کردم فقط نفس بگیرم...توی چشمام اشک حلقه زده بود
مامور پلیس اومد کنار شیشه زد گفت خانوم حرکت کن.گفتم حالم خوب نیست بیتفاوت رد شد و رفت.....
نمیخوام حالم برای کسی مهم باشه نه.
ولی من خودم ببینم یه نفر از راه دور فقط چهرش توی هم رفته حالش خوب نیست برام مهم نیست آقاست با خانومه بزرگه یا کوچیکه وظیفه انسانی خودم میدونم احوالش بگیرم برم سمتش.و میرم.....ولی بقیه تویچند مورد نسبت به خودم اینجوری نیست...من واقعا از این مسئله متعجبم.اگر کسی نظری داره بهم بگه چون واقعا احساس میکنم انسانیت کمرنگ شده...)
خلاصه
مامانم زنگ زد گفت مامان کجایی نرسیدی.توی راه میای ۲کیلو گوجه هم بگیر بیارم.
منم گفتم چشششم عزیزدلللم
براش خریدم و رسیدم خونه.
منو دید گفت مامان چرا اینقدر بیحال وزردی😶😶😶
گفتم دکتر بودم فشارم پایین بود سرم داد نزدم
گفت جدی ؟مادر چرا مراقب خودت نیستی صبح ها میری مدرسه مثل بچگیات صبحونه نمیخوری تو هنوز آدم نشدی ولی رفتی برا من معلم شدی من که😂🤣🤣 دیدم راس میگه
رفتم روتخت توی اتاق 🥴خوابیدمتا عصر .بیدار شدم بدن درد بیرمق.
بهزور ناهار خوردم.
همسرمم همچنان سر کار بود.دیگه ۵ـ۶ به مامانم گفتم خوبم و رفتم از خونه بیرون به سمت در مانگاه یه دختره بیمزه و خنک و ...نگم اصلا تا دیدمش خوشم نیومد
همش با یه آقایی از همکاراش شوخی میکرد میخندید با دست میزد به شونه یارو...
فکر کن.دمپایی پوشیده بود بدون جوراب بالاک قرمز😓🤦🏻♀️کش کش هم راه میرفت
خلاصه که دارو هامو دادمش نه به اون مسخره بازیاش با همکارش نه به اینکه برا من اینجوری بود🤨
توی دلم گفتم اه اه اه چندش
خلاصه کیسه دارو هارو بهش دادم.گفت میمونی یا میری؟
گفتم چرا ؟
باز گفت: چی چرا؟؟ وقتی سرم برات زدم میمونی یا میخوای بری از درمانگاه؟
گفتم چه فرقی داره.نمیدونم شاید برم.
دختره دعوا داشت 🙄🙄👊🏻
گفت جواب من یه کلمست آره یانه.؟
منم گفتم میرم😒.( نیس که خیلی خوشم میاد ازت عبرت پچل)🤣یه جور فوحش کرمونی
گفت خیلخب تا دارو هات آماده میکنم رضایت نامه امضا کن بیا
منم رفتم امضا کردم اومدم گفت بخواب آمپول عضلانیه
گفتم چی؟؟نه تروخدا من خیالم راحت بود توی سرمه .گفت نه نیس بخواب
نه من میترسم آمپول عضلانی کلا خوشم نمیاد.
گفت خانم من کاری ندارم ودکترت نوشته
گفتم کاش بازش نمیکردین بندازینش دور نمیخوامش😥😥
گفت حیفه دیگه برات آمادش کردم دردت آروم میکنه درد نداره بخواب.😭
منم تسلیم شدم گفتم به درک بزار بزنم دراز کشیدم لباسم درست کردم وقتی یه آی بلند گفت واقعا سوخت 😑😭
آی آی تروخدا بسه غلت کردمدکتر چرا همچین کردی من آمپول نمیزدم.،😁😁خیلی پرحرفم غر غر هام با حرف زدنه نه با نالیدن،😂😂🤚🏻
زد و کشیدش بیرون سووووختم😓😓
دیگه خلاصه گفت بشین سرمت بزنم
آستینت بزن بالا .زدم
یهو یادم اومد برا رانندگی ..
گفتم نه روی دست بزن اینجوری نمیتونم
گفت مطمئنی؟دردش بیشتره . گفتم آره.اشکال نداره😖 ارواح عمم
خلاصه گفت مشت کن پنپه کشید روی رگم.قشنگبرجسته بود .
وقتی میخواست سر سوزن رو وارد رگم کنه رومو کردم اونطرف چشمامو گرفتم.😕💔
زد 🥺
گفت تموم شد چسب زد فیکس کرد ست که هواگیری شده بود رو بهش وصل کرد گفتم سرم خشک و خالی 😂😂؟؟
چرا تقویتی نداد .
گفت نههه این سرم دکستروزه. برا افت فشارته
اگر آمپول بریزیم توش فشارت خیلی میرفت بالا.🙄
چمیدونم ولله خلاصه یزره سرم رفت بستمش گفتم به دستم و رفتم سمت ماشینم.
،😦مغازه داره که ماشین جلوی پل پارک بود اینجوری نگاه میکرد تعجب کرده بود چرا با این حال میشینم پشت فرمون.
برام مهم نبود .من خیلی دل گنده و بیخیالم.
این آفتاب گیر جلوی راننده و شاگرد هست ....در اومده بود فقط میله اش وصل قشششنگ مناسب آویزون کردن سرم بود
😂
اصلا همه چیز جور بود نشستم .رفتم برم سمت خونه رفیقم حوصله خونه خودمونو نداشتم
زنگش زدم گفتم علیا کجایی؟
گفت دارم با بچه ها دانشگاه میریم کافه.🙁منم :آخه لامصب من الان میخوام پیشت تو کدوم گوری میری؟😒برو .بابا حوصلت ندارم.😂😂 ببخشید بی ادب نیستم با رفیقم خیلی راحتیم 🤚🏻
خلاصه گفتم برو خدافظی کردیم.
رفتم سمت خونه یکی دیگه از دوستام
تا آخر شب ساعتها ۲
اونجا بودیم.
خلاصه دیدم سرم نمیره هرکار کردم نرفت زدم بغل رفتم توی دارو خونه خانومه گفت چرا اینجوری نگاه خون برگشه منم یهو یادم اومد نبستمش.
به خانومه گفتم هنوز خیلی قلبم درد میکنه میتونم قرصمو بخورم ؟؟
گفت از ۱۱۵ سوال کن مشورت بگیر من نمیدونم.😑
الان برو سریع خونه با بیمارستان خطر ناکه
رفتم توی ماشین رنگ زدم علائم همه چیزو گفتم گفت دیگه رانندگی نکن همکارامون بیان ببرنتون بیمارستان با اینکه آمپول و سرم زدین باید الان بهتر میشدین.
منم گفتم نه به خدا قلبم خیلی درد میکنه😖
بهخاطر همون انرژی زایی بود که خوردم.توی عکس مشخصه😂😂RED QUEEN ❤️😍
گفت آدرس بده منم آدرس دادم قبل از اینکه قطع کنم بهش گفتم خانوم نه پشیمون شدم.
آمبولانس نفرستید.
این تایم رو ممکنه یه نفر دیگه به اورژانس نیاز داشته باشه خدا رو خوش نمیاد من ماشین دارم.درحدی هستم برم دکتر.یا بیمارستان..
لازم نیست بنده های خدا رو به زحمت نندازین.
به شخصه ارادتمند همه برادران اورژانس هستم. خیلی خیلی برام عزیزن بارها کمکم بودن حالم خوب شده.
برای همین هواشونو دارم.❤️😍
خانومه گفت نه چه زحمتی وظیفه ماست و باز گفتم نه عزیزم.لطف کردین.من خودم میرم.
بازم گفت باشه
اگر دیدین نمیتونین رانندگی کنین دوباره زنگ بزن.منم تشکر کردم
خدافظی کردیم و رسیدم به میدون پارک مطهری.یه درمانگاه دیدم حوصله نداشتم برم پیش دکترش بگم حالم بده هنوز قلبم درد میکنه.
حوصله نصیحت شدن نداشتم ...😒
روی دستم جای سرم خیلی درد میکرد با برانول آبی بود ولی ....😑دردش خیلی بود.
گفتم پرستارتون میتونه اینو بکشه ؟؟
گفت بله کارتتون بدین۲۰هزار تومن کارت کشید یه خانومه دیگه کنارم بود گفت عزیزم چه خونی برگشته توی ست سرمت داری چکار میکنی؟
کجا برات زدن.؟؟
باهم یکم حرف زدیم بلاخره پرستار اومد برانول از دستم درآورد خییییلیییی درد داشتم😲😲
پیش به سوی خونه رفیق.شام هم همونجا بودیم.
همسرم هم کارش تموم شد اومد پیش ما
باز توی خونه دوستم قلبم و دست چپ و یه رگی توی پای چپم میییییسوخت خیلییییی.
😭
خیلی خسته شدم بچه ها یه موقع هایی واقعا اذیت میشم.واقعااا..
ولی بازم صبر میکنم خدا رو شکر میکنم.
مراقب چشمای قشنگتون باشین.
مراقب اطرافیانتون باشین 🌹
معلوم نیست تا کی زنده باشیم.باهم باشیم.
هنوز کلی خاطره و عکس توی گالریم دارم از خاطره سازی هام همه خاطره هاش متنوع و جدیده 🤣🤣
سر فرصت براتون تایپ میکنم میفرستم
دوستتون دارم.الهی تندرست و عاقبت به خیر باشین.
نظرات پیشنهادات انتقادات پذیرفته میشد.😁🤚🏻مررسیی❤️❤️