خاطره یلدا جان
سلام بچه ها خوبید؟ من یلدام ۲۵ سالمه
خب بریم سراغ خاطره
یه شب گلوم میسوخت فاتحه خودمو خوندم چون من خیلی بد مریض هستم اگه مریض بشم تا یه ماهی درگیر هستم
خب دوشبه صبح به همراه همسرم رفتیم بیمارستان نوبت گرفتم چون کسی نبود رفتیم پیش دکتر بعد از معاینه گلوم گفت فشارتو بگیرم وقتی گرفت گفت یازده اس خوبه،همسرم گفت احتیاج به سرم نداره؟دکتر گفت نه فشارش خوبه بعد نگاه کرد به من گفت آمپول میزنی یا کپسول بدم ؟گفتم نه مشکلی ندارم با آمپول، میخوام زود خوب بشم گلوم خیلی درد میکنه گفت باشه دوتا آمپول پنیسیلین 6.3.3و چندتام قرص و شربت نوشت
اومدیم بیرون همسرم رفت داروخانه منم بیرون منتظر بودم تا بیاد وقتی اومد گفت میخوای همین جا بزنی ؟گفتم نه بریم خونه خودت برام بزن (منو همسرم تزریقات بلدیم) گفت بدون بی حسی درد داره من دلم نمیاد واست بزنم گفتم اشکالی نداره دردش یه لحظه اس عوضش بعدش استراحت میکنم قبول کرد و رفتیم خونه
یه کم غذا خوردم که حالم بد نشه ولی گلو دردم نذاشت دوتا لقمه بیشتر بخورم
همسرم گفت آماده شو آمپولتو واست بزنم دارو هاتم بخور که گلو دردت آروم بشه
چون واسه شب یلدا کرسی گذاشتیم رفتم کنار کرسی آماده شدم و خودمو کامل شل گرفته بودم پنبه الکلی رو زد با بسم الله وارد کرد خیلی کم درد داشت ولی قابل تحمل بود که همسرم گفت حالت خوبه جوابشو دادم آره خوبم آخرش دردش زیاد شد که سریع درآورد آمپولو بعد گفت اون یکی هم فردا صبح میزنم واست که خوب خوب بشی گفتم باشه و زیر کرسی خوابم برد.
فردا صبح بعد صبحانه اون یدونه آمپول رو زدم و دارو هامو خوردم دوباره استراحت کردم ظهر بیدار شدم دیدم انگاری فلج شدم و از بدن درد نمیتونم تکون بخورم شوهرم اومد بالا سرم گفت چی شدی چرا رنگت پریده پاشو دوباره بریم دکتر
رفتیم دوباره بعد پذیرش و مراجعه به دکتر،معاینه شدم فشارم اومده بود پایینو داغون بودم دکتر گفت چیکار کردی با خودت؟قضیه دیروز رو تعریف کردم گفت آمپولاش خوب بوده بقیه داغونت کرده سرم و چندتا آمپول لازمت بوده که نداده گفت واست نوشتم بزن انشالله بهتر میشی.
اومدیم بیرون شوهرم نگاه کرد به دستام گفت فشارت خیلی پایینه همینجا بزن من نمیتونم رگ بگیرم سوراخ سوراخ میشی گفتم باشه رفتم تزریقات نشستم اونجا هم به طور معجزه آسایی رگ گرفت سرم و وصل کرد اومدیم خونه الان حالم بهتره ولی گاهی یه تب و لرز سراغم میاد که زیاد مهم نیست
پیشاپیش ممنون نظراتتون...