خاطره سحر جان
سلام دوستان
خوبین من ۲۰ سالمه و نامزدم ۲۴ سالشه
من اسمم سحر هست و نامزدم اسمش احسان هست و دکتره من خیلی از امپول میترسم
خب من ساعت چهار صبح نامزدم (احسان ) دکتره
بیدارم کرد گفن داری تو تب میسوزی
منم قبل خواب هیچ علاعمی نداشتم
بلند شدم
دیدم سردمه رفتم زیر پتو
احسان کیفشو اورد معاینه ام کنه گفتم نه نه نکن
بدنم درد میکنه تو امپول میدی من میترسم
صدامم گرفته بود در نمیومد
گفت عشقم نگاه کن حالتو
معاینه ام کرد منم انقدر گریه کردم غر زدم عصبانی شد
گفت بسه دیگه
تو گوشیش دارو هارو نوشت
رفت بگیرع
اومد با یه پلاستیک که توش پر سرمو امپول بود
۴ تا امپول ۱ سرم
منم فرداش دانشگاه داشتم
دیگه واقعا داشتم میمردم
۱ روزم نرفته بودم
خیلی دلم برای دوستام تنگ شده بود
احسان اومد تو اتاق داشت امپولا رو اماده میکرد
گفت دمر شو
گفتم نمیخوام
گفت اگه خودم بیام دمرت کنم برات بد میشه ها
گفتم جرعت نداری
اومد دستو پامو گرفت بلندم کرد دمر منو خوابوند رو تخت
منم زدم زیر گریه
گفتم دوست داری من درد بکشم
گفت بس کن
اومد شلوارمو کشید پایین پنبه را زد سوزنو فروع کرد
منم بلند داد زدم
اییییییی اییییییی اخخخخخ احسان درش ببیار ترخدا درد داره
احسان گفت جانم جانم تموم شد یکم تحمل کن تموم شد
گفتم دارم میمیرم ایییییی اییییی احسانننننننننن
گفت تمومه تمومه جانم
پنبه روگذاشت کشید بیرون
جای پنبه رو فشار داد
دوباره جیغم رفت هوا
ایییییی دست نزن درد دارع
گفت باشه عشقم
اومد دومی رو بزنه گریم شدت گرفت
گفتم نه ترخدا جای اون هنوز درد میکنه
گفت اونور میزنم
گفتم دیگه دوست ندارم
پریودم بودم اعصاب نداشتم
خودش میدونست برا همین چیزی نمی گفت
گفتم بزار نزنم دلم درد میکنه
گفت اینو دلتو هم خوب میکننه گفتم نمیتونم برگردم
دباره با همون روش منو دمر کرد
شلوارمو کشید پایین
پنبه را زد
سوزن سریع فرو کرد
گفتم اروممممم ایییی درد داره احسااان درش بیار دارم میمیرم
گفت جانم عشقم اروم باش تموم شد
سوزن را در اورد
سریع اونور بعدی رو پنبه زد
من گفتم تروخدا نزن درد دارع هنوز جا قبلی خوب نشده
گفت عشقم الان تموم میشه اینو زد درپ نداشت
بعدی رو اومد بزنه جیغم رفت هوا
ایییییی اخخخخ احسان درش بیار مردم اییییییییی ایییی اخ اروم بزن احساااااااننننن
گفت جان جان جانم عزیزم یکم تحمل کن
گفتم نمیتونم خیلی درد داره
گفت تمومه تموم شد
سز.ونو کشید بیرون
جاشو باز فشار داد این دفعه گریم شدید شد
گفت ببخشید عزیزم میدونم اذیت شدی منو ببخش بخاطر خودت بود
گفتم قهرم
چیزی نگفن بلند سرم اورد
جون چونه زدن نداشتم دستمو گرفت استینمو زد بار انژیوکت فرو کرد تو گفتم ایییییی دست ادمه ها
زد اومد بغلم نشست کلی بوسم کرد قربون صدقم رفت
گفت ببخشید
دورت بگردم
ننو نشوند رو پاش
سرمو گذاشتم رو سینه هاش خوابم برد