هایی🤍⚡

چطورین قشنگاااا😍امیدوارم حالتون خوب باشه🥰

من گیسوام ۱۹ سالمه پشت کنکوری ام و هدفم پزشکیه لطفا برام دعا کنید که امسال به چیزی که میخوام برسم بوس بهتون🦦✨

۲ساله که تو رابطم اسم پارتنرم امیر علیه ۲۲ سالشه دانشجوعه و فوبیای شدید از دکتر و امپول داره جوری که حتی اگه خیلییی ام مریض باشه تا به زور نبریش دکتر نمیاد 😒

چند روز پیش از درس خوندن خسته شده بودم و داشت بارون میبارید🥲زنگ زدم به امیر علی و ازش خواستم بریم بیرون اونم قبول کرد🥹

اون روز رفتیم زیر بارون بستنی خوردیم و کلی خوش گذشت وقتی رسیدم خونه لباس عوض کردم دوش گرفتم یه نودل گرم خوردم و نشستم پای درسم به امیر علی ام تکست دادم حواسش به خودش باشه که سرما نخوره بعد ازحدود سه ساعت درس ساعت یک شده بود اماده شدم واسه خوابیدن ولی امیر هنوز جواب پیامم و نداده بود🗿 حدس زدم خوابیده یه پیام شبخیر براش فرستادم و خوابیدم دو سه روز از این ماجرا گذشت همه چی اوکی بود که امیرعلی تکست زد بیا خونه پیشم حالم خوب نیست😑(امیر پدر مادرش شهرستانن و اینجا تنها زندگی میکنه)حدس زدم مریض شده چون تو این سه روز بهم زنگ نزده بود و بیرونم نرفته بودیم🤨 رفتم پیش مامانم و بهش گفتم که امیر مریض شده و میخام برم پیشش اونم گفت اوکی و براش سوپ دریت کن سوییچ ماشین بابام و برداشتم و رفتم وسایل سوپ و چندتا قرص و دارو براش گرفتم چون میدونستم دکتر بیا نیست😕 رفتم خونه پیشش رو تخت خوابیده بود رفتم کنارش دستم و گذاشتم رو پیشونیش تبش خیلی بالا بود خم شدم اروم گوشه لبش و بوس کردم و گفتم

+چیکار کردی با خودت پسری☹️

-نمیدونم از دیشب اینجوری ام🥺

+بریم دکتر؟

-نهههه عع☹️

چیزی نگفتم موهاش و ناز کردم از کنارش پاشدم رفتم براش سوپ پختم تا سوپ اماده بشه نشستم کنارش سرش و گرفتم تو بغلم و نازش میکردم🦋 اونم سخت نفس میکشید و معلوم بود حالش خیلی بده💔 سوپ که حاضر شد به زور و با غر زدن چندتا قاشق بهش دادم

+بسه دیگه جونم دارم بالا میارم نمیتونم بخورم

-غر نزن عشقم باید بخوری سر پا بشی🤨

+گیسو حالت تهوه دارم نمیتونم بسه دیگه

اخمی بهش کردم و با اصرار چندتا قاشق دیگه ام به خوردش دادم

رفتم اشپز خونه براش اب پرتقال گرفتم و با قرص استامنیفون و سرما خوردگی برگشتم پیشش قرصارو دادم بهش با اب پرتقال خورد خوابوندمش و یه پتو نازک کشیدم روش که گفت سردمه 🥶

-پتو کلفت تر بندازی روت عرق میکنی🤧

+اخه لرز دارم این بود و نبودش فرقی نداره

-قربون شکلت بشم میدونم ولی سعی کن بخوابی😽

رفتم اشپزخونه و اب و اسپند قاطی کردم چون شنیده بودم تب و میاره پایین اومدم و پاشویش دادم 👣

بعد که خوابش برد برای شبش مرغ اب پز کردم و چندتا لیوان اب پرتقال گرفتم گذاشتم تو یخچال یه پیاز قاچ کردم گذاشتم رو اپن تا میکروبارو جذب کنه به خودش مجبور بودم برگردم خونه وسایلم و برداشتم رفتم بالا سرش بوسیدمش💋 رفتم سمت خونه و نشستم پای درس😑

دو سه روز گذشت و به من میگفت بهتره منم چون نزدیک کنکور اردیبهشتم بود و فشار درسا زیاد بود نتونستم بیشتر بهش توجه کنم☹️

بلخره کنکورم و دادم و بهش پیام دادم دارم میام خونت بعد تقریبا نیم ساعت رسیدم خونه پیشش رفتم تو خونه انگار ترکیده بود پر دستمال کاغذی و پتو و ظرف کثیف و قرص و شربت بود😦

با پشمای ریخته شده رفتم تو اتاقش دیدم دراز کشیده رو تخت و بدنش عرق کرده و سرخ سرخ شده صورتش قرمز بود و خستگی و ژولیدگی از سر و روش میبارید😵‍💫

با چشمای نیمه باز نگام کرد و گفت کنکورت خوب بود زندگیم؟ ببخشید نشد بیام در سالن دنبالت

با تقریبا جیغ گفتم چرا به من نگفتی انقد مریضییییییی😡

مظلوم نگام کرد و گفت فک نمیکردم خوب نشم اخه نمیخواستمم تو درگیر من بشی کنکورت خراب بشه🥺

دستم و گذاشتم رو پیشونیش داشت میسوخت😦

+پاشو بریم درمانگاه ببینم پاشو تا تشنج نکردی🤨

-ول کن جون امیر دارو میخورم خوب میشم عشقم

+پاشو ببینممممم اگه قرار بود با دارو خوب بشی تا الان شده بودی پاشو الان میرم لباسات و میارم لباس عوض کن بریم

-من نمیام دکتر زور الکی نزن

+تو بیخود میکنی مگه دست خودته پاشو ببینمممم

-نمیام ولم کن بخدا خوبم خوب میشم جوجوم🤭

با اخم وایسادم بالای سرش و گفتم پاشو همین الان

اومد یه چیزی بگه که دید خیلی جدی ام با غرغر و حرص بلند شد کمکش کردم لباس بپوشه و با ماشین من رفتیم سمت درمانگاه☠️ جلوی درمانگاه نگه داشتم و گفتم پیاده شو زندگیم مظلوم نگام کرد که گفتم اصلا حرف نباشه ها پیاده شو ببینم پیاده شدیم رفتیم براش نوبت گرفتم و نشستیم تو سالن انتظار دستاش از استرس یخ زده بود دستش و گرفتم و پشت دستش و ناز کردم سرش رو شونم بود ریز ریژ قربون صدقش میرفتیم از استرس نفس کشیدن براش سخت شده بود☹️ نمیخواستم اذیت بشه ولی خب چاره ای نبود بلخره نوبتمون شد رفتیم تو مطب دکتر یه اقای سن بالای مهربون بودن امیر علی نشست رو صندلی بیمار خواستم برم عقب تر بشینم رو اون صندلیا که دستم و گرف و نذاشت🥺 دکتر لبخندی بهمون زد و گفت خب چیشده گل پسر بگو ببینم🧐 امیر علی سرش و برگردوند و به من نگاه کرد دکترم سرش و برگردوند سمت من 🦦

+حدود یه هفته هست که مریضه تبش خیلی بالاست سرفه زیاد میزنه حالت تهوه و سرگیجه و دل دردم داره

دکتر شروع کرد به معاینه کردنش که امیر علی خیلی جدی مقاومت میکرد دکتر پشماش ریخته بود😂😂 هی میگفت پسر جان کاریت ندارم که 😑

ولی خب امیر فوبیای شدید داشت و دست خودش نبود کمرش و ناز میکردم و سعی داشتم ارومش کنم بعد اینکه معاینات دکتر تموم شد شروع کرد به دارو نوشتن

امیر مظلوم نگاهم کرد🥺 رو به دکتر گفتم ببخشید میشه براش تزریق عضلانی ننویسید دکتره لبخندی زد و گفت نه متاسفانه عفونت شدید گلو و گوشش و در گیر کرده و خیلیم ضعیف شده بخاطر تهوه و معده دردشم مجبورم براش تزریق بنویسم حتما سر ساعت و کامل بزنید امپولاش و

امیر که دیگه رنگش کامل گچ شده بود🥴دفترچه رو از دکتر گرفتم تشکر کردم و از مطب اومدیم بیرون سوییچ و دادم دستش و گفتم بشین تو ماشین نفسی برم داروهات و بگیرم

مچ دستم و گرفت و گفت گیس گلابتون من امپول نمیزنم الکی نمیخاد بگیریشون بعدم رفت سمت ماشین من قشنگ داشتم حرص میخوردم 😤

رفتم از داروخونه داروهاش و گرفتم دکتره ام نامردی نکرده بود و تا جایی که تونسته بود امپول داده بود کلی پنی سلین و امپولای دیگه مسئول داروخونه بهم توضیح داد که هرکدوم چجوری و چه ساعتی ان منم تشکر کردم و حساب کردم رفتم تو ماشین

+قشنگم پیاده شو بریم تزریقات امپولات و بزن

-ببی من ک گفتم امپول نمیزنممم خودت میدونی چقد اذیت میشم

+میدونم پسرم ولی نزنی که حالت خوب نمیشه اخه

-نه بیا بریم خونه تو پیشم میمونی خوب میشم

+نمیشه بیب پیاده شو لج نکن با من

-خب بریم خونه خودت بزن برام پس

(من قبلا دوره تزریقات دیدم)

+من که زورم به تو نمیرسه نمیتونم بزنم پیاده شو همینجا میزنیم

-نه بخدا خودت بزن برام کمتر اذیت میشم

+رفتیم خونه بگی نمیزنم من میدونم با تو

-باشه☹️

ماشین و روشن کردم و حرکت کردیم سمت خونه

رسیدیم خونه لباساش و عوض کرد و لش کرد رو مبل

رفتم براش سوپ پختم و ابمیوه گرفتم نشستم کنارش و دادم خورد انقد مظلوم شده بود صداش در نمیومد کشیدمش بغلم و ناخنام و کشیدم رو کمرش🥺

چند دقیقه بغلم بود بعد بلند شد گفت میره دوش بگیره منم چیزی نگفتم نایلون داروهاش و برداشتم و امپولاش و چک کردم ۸ تا امپول داشت ۲تاش باید تزریق میشد تو سرم بقیه عضلانی بودن از بین امپولاش یه سفازولین و یه هیوسین و یه ضد تهوه برداشتم بقیشون و گذاشتم شب براش بزنم💔

امپولاش و به جز سفازولین اماده کردم گذاشتم رو اپن بعد ده دقیقه از حموم اومد بیرون سرفه امونش و بریده بود رفتم پیشش دستش و کرفتم کمک کردم رو تخت دراز بکشه بعد یکم که نفسش بالا اومد یه ابلیمو عسل دادم بهش خورد و گفتم برگرد دراز بکش بیام امپولات و بزنم مظلوم نگام کرد و گفت نمیشه نزنیم عشقم؟🥺

دلم کباب بود واسه پسر کوچولوم ولی حالش بد بود پس با لحن جدی ای گفتم اصلن نمیشه عزیزم اماده شو بیام

رفتم چندتا پد الکلی از تو نایلون برداشتم امپولاش و یه شیافم واسه تبش برداشتم و رفتم تو اتاق امپولای دستم و که دید خشکش زد

+چخبره گیسوووو من نمیزنم اینارووو😦

-عمر من نزنی که خوب نمیشی ببین اخه چقد حالت بده ☹️

-نمیتونم نمیزنم این لعنتیا خیلی درد دارن من اخرین بار ۱۵ سالگی امپول زدم هنوز دردش یادمه😭

+میدونم درد دارن قشنگم ولی تو شجاع تر از این حرفایی برگرد بزنم برات قشنگم زود خوب شی

-نمیزنم خودم خوب میشم برو بیرون میخام بخابم🤧

+اوکی من اینارو میذارم اینجا میرم خونه دیگه ام به من زنگ نمیزنی😡

-یعنی چی اخه مسخره بازی در نیار عمرم تو بری که من میمیرم🥺

+نمیدونم اگه نمیخوای بزنی من برم

دلخور نگام کرد چیزی نگفت و اروم دمر شد

پسر مظلومم😩 نشستم لب تخت دو طرف شلوارش و گرفتم و تا زیر باسنش اوردم پایین

برگشت و با اخم گفت درش بیار راحت کن خودت و

خندیدم و ضربه ای به باسنش زدم و گفتم جوننن🤤😂

خندید سرش و فرو کرد تو بالشت

اروم کمرش و مساژ میدادم و گفتم اصلااا پات و سفت نمیکنی و تکونم نمیخوری باشه قشنگم؟

ناله ای کرد و گفت خیلی درد دارن؟

+نه جوجه قول میدم اروم اروم بزنم🥺✨

بدنش یه کوچولو میلرزید بهش گفتم چندتا نفس عمیق بکشه تا اروم بشه اروم پنبه رو دورانی رو پوستش کشیدم که خودش و سفت کرد چندتا ضربه رو پاش زدم که خودش و شل کنه باز پنبه کشیدم و صبر کردم خشک بشه پوستش و با دوتا انگشت کشیدم امپول اندانستورن(ضدتهوه)رو برداشتم مظلوم گف عشقم یواش بزنا☹️

چشم زندگیم ❤️

خیلی اروم نیدل و وارد پوستش کردم چیزی نگفت دستم و گذاشتم رو کمرش و بعد اسپیره اروم تزریقش و شروع کردم وسطای تزریق بودم که گفت اخخخخخ یا خدا خندیدم وگفتم جونم زندگیم دردت اومد عمرم؟😽😂

تزریقش تموم شد پنبه گذاشتم و سوزن و در اوردم

دیدی همین بود برگشت و گفت تموم شد؟ بلهههه دیدی چقد کلی بازی در آوردی همین بود خواست برگرده ک گفتم وایسا ببینم دوتا مونده هنوز

+چخبرهههه چندتا امپوله مگه اونارو بذار شب بزن😒

-واسه شب داری هنوز نگران نباش بخواب ببینم🤨

باز سرش و فرو کرد تو بالشت امپول هیوسینش و برداشتم و همون سمت پنبه کشیدم پوستش و کشیدم نیدل و فرو کردم که گفت اخخخ اون ور میزدی دور محل تزریق و خیلی اروم ماساژ دادم و گفتم اون ور اون یکی و میزنم نفس عمیق بکش

نفس عمیق کشید تزریق و شروع کردم

+وای وای چرا انقد درد دارععهعهه واییییی سوختم عشقم تورو خدا درش بیار

-جونم زندگیم الان تموم میشه یه کوچولو تحمل کن 🥺

+اخ گیسو مردم وای پامممم سوختم درش بیارررررر😰

پاشو سفت کرده بود انقد که گفتم الان سوزن تو پاش میشکنه 😤

عصبی گفتم پات و شل کن امیر سوزن میشکنه تو پات شل کن ببینمممم

-وای نمیتونم نمیتونم تمومش کن

+زندگیم پات و شل نکنی مجبور میشم همین شکلی تزریق کنم خیلی دردت میاد شل کن دردونم

پاشو یکم ماساژ دادم و گفتم نفس عمیق بکشه که شل کرد ته امپول و تزریق کردم پنبه گذاشتم و درش و اوردم جای امپول و فشار دادم که دادش تو خونه پیچید

هیش چخبرته تموم شد🤨

بیحال شده بود رفتم براش یه لیوان اب پرتقال اوردم هنوز دمر بود کمکش کردم به پهلو بشه اب پرتقال و دادم دستش نشستم جلوش شروع کردم اماده کردن سفازولین

چشماش گرد شد و گفت این که پودریه😩

+اره عفونت بدنت زیاده دکتر این و نوشته

-نمیزنم اینا خیلی درد دارن نمیخام🥺

+وای انقد کل کل کردم باهات سر درد شدم اخه بچه ای مگه بخواب ببینم

-خودت و بکشی و ام نمیذارم این و بزنی بهم😌

امپول و اماده کرده بودم رفتم پشت سرش و با یه حرکت چرخوندمش دمر شد سریع نشستم رو زانوهاش تو حالت عادی زورم بهش نمیرسید ولی مریضی بیحالش کرده بود

شلوارش و دادم پایین و سمت چپش و پنبه کشیدم و گفتم نفس عمیق بکش قربونت😘

هنوز تو شک بود مظلوم گف نمیخام

خم شدم روش کمرش و بوس کردم و گفتم جون منی تو زود تموم میشه تا شب میخابی بغلم نفس عمیق بکش زندگیه گیسو🦋

نفس عمیقی کشید که اروم سوزن و وارد پاش کردم اخ ارومی گفت

یه نفس عمیق دیگه بکش قشنگم

اسپیره کردم و خیلی اروم تزریق و شروع کردم

+وای وای پام اخ پام مردم وای این چه کوفتیه دیگه

-هیش اروم دارم میزنم که انقد سر و صدا نداره

+بیب بخدا خیلیییییی درد داره اخ دارم فلج میشم انگار

-نه هیچیت نمیشه همین شکلی اروم بمون تا تموم شه قشنگم😌

+وایییییییییییی بسهههههه گیسو بسههههه مردم تمومش کننننننن چه کوفتیه درش بیار

_ساکت باش چرا داد میزنی انقد عع یکی ندونه فک میکنه دارم کتکت میزنم😂😩

+اخ کاش کتکم میزدیییی گیسو بخدا میکشمت گیسو وای پاممممممم در بیار این لنتی و

-قربون تهدید کردنت بشم قشنگ ترین الان تموم میشه شل کن پات و

با کلی اخ و اوخ دیگه امپول و تموم کردم میخاستم جاش و ماساژ بدم نمیذاشت دیگه به زور کشیدمش تو بغلم و جای امپولاش و ماساژ دادم و با بوس و منت کشی از دلش در اوردم بغلم خوابیده😂

تا چند روز کار ما همین بود اگه خواستین بگین بقیش و براتون تعریف کنم ببخشید که طولانی شد بوس بهتون🤍