سلام حسینم :| ۱۶ سالمه

خاطره‌ی نمیدونم چندم

خاطره‌ی ترک خوردن دست تارا میباشد

خاطره‌ی بعدی هم بخواید بزارم مربوط به در رفتگی پای غزل

خب بریم شروع کنیم

چند وقتی بود تارا با دوستاش میرفتن خونه هم دیگه و بازی میکردن و...

پنجشنبه ها تارا می‌رفت خونه‌ی دوستاش و جمعه ها اونا میومدن خونمون

یبار اومد گفت میشه شب هم بخوابه اونجا چون یکی از دوستاشم میخواست بخوابه ، گفتم اگه مامانش مشکلی نداره آره میتونی ، فقط اذیتشون نکن

و گفت که اذیت نمیکنه و مامانشم مشکلی نداره

گفتم باشه پس تو راه که دارم میرسونمت یکمم خوراکی میگیرم براتون حوصلتون سر نره کنار هم یچی بخورید

تو راه براش خوراکی گرفتم سه چهار تا کن کنار هم بخورن و این یه شبی که اونجا کنار همن خوش بگذره بهشون

رسیدیم خونشون و تارا رو گذاشتم و خودم برگشتم

تا شب منم کارای مدرسه یه بنده خداییو انجام دادم که این مدت که بهش خوش میگذره نیاد با تکالیف مدرسه کوفتش شه

و شب حدودا ساعت ۱۲ گوشیم زنگ خورد

ناشناس بود ، شمارشو نداشتم

جواب دادم صدای یه دختر بچه بود

گفت: سلام شما

گفتم تو به من زنگ میزنی و میپرسی شما؟

گفت: آخ ببخشید حواسم نبود ، ام چیزه داداش تارایی تو؟

گفتم بله چطور

گفت: تارا خورده زمین داره گریه میکنه نمیتونه دستشو تکون بده مامانم داره آرومش میکنه بعد گفت بهتون زنگ بزنم بگم بیاید ببریدش دکتر یه موقع چیزی نشه

گفتم عع باش الان سریع میام

آماده شدم رفتم خونشون

رفتم تو و تارا رو بغل کردم گفتم چی شدی

-میخواستم از مبل بپرم خوردم زمین

+مگه قورباغه ای تو

+حالا عیب نداره گریه نکن ، دستتو بده ببینم

-ببخشید

+عیبی نداره چیزی نشده که

+کجای دستت درد می‌کنه؟

-وسطش

+ساعد؟

-اوهوم

+میتونی تکونش بدی؟

-نه درد میگیره

+احتملا استخونت ضربه دیده چیز خاصی نیس ولی بریم دکتر یه عکس از دستت بگیرن مطمئن شیم مشکل نداره

-آمپولم میزنن؟

+نه نه نمیزنن نگران نباش

-باش

از خانوادشون بابت اینکه تارارو تا برسم یکم آروم کردن تشکر کردم و بابت مزاحمتی که براشون ایجاد شد معذرت خواهی کردم و رفتیم

اول رفتیم خونه بعد از اونجا هم به سمت بیمارستان رفتیم

+هنوزم درد میکنه؟

-آره خیلی

+بمیرم برات الان میریم دکتر ببینیم چی میشه ، ایشالا که چیزی نشده

-اوهوم

-داداش دکتر میخواد چیکار کنه؟

+کاری نمیکنه دختر جون فقط از دستت عکس میگیرن همین ، نترس

-هوم

+آفرین

همینجوری باهاش یکم تو راه حرف زدم که برسیم

رسیدیم و رفتیم تو ، وارد بخش پذیرشه چیه اونجا شدیم اسمو فلان چیزارو خواست و گفتم برا عکس اومدیم راهنمایی کرد کجا بریم

بعدش نوبت گرفتیم ، دو سه نفر دیگه هم بودن برای عکس گرفتن

یکیشون تقریباً هم سن تارا بود اونم فکر کنم دستش ترک خورده بود چون گچ‌ گرفته بودن دستشو

نوبتمون رسید و وارد شدیم

+خب تارا دکتر هرجور گفت دستتو بزار باشه؟

-چشم

+آفرین ، منم کمکت میکنم نگران نباش

عکسارو تو چند زاویه مختلف گرفت و گفت منتظر بمونیم تا عکسو بیاره

اومد گفت ساعد دستش یه مقدار ترک خوردگی داره که باید آتل یا گچ بگیریم

گفتم گچ بگیرید بهتره یکم شلوغه دستش تو گچ‌ باشه کمتر به دستش فشار میاد

-داداش دستم شکسته؟

+نه بابا فقط یکم ترک خورده اونم زود خوب میشه نگران نباش اصلا

از دکتر پرسیدم که چند روز باید تو گچ باشه گفت حدودا دو هفته

ولی هفته‌ی بعد بیاید که دوباره عکس بگیره

گفتم باشه و رفتیم یه اتاقک دیگه که دستشو گچ بگیرن

+خب یکم شاید درد بگیره دستت چون موقع گچ گرفتن یکم فشار میدن ، ولی زیاد نیس دردش

-باش

شروع کرد به بستن اون باند مخصوص و بعدشم گچ گیری دستش

یکم منقبض میشد صورتش و دستش که عادی بود و میگفتم که تحمل کنه زود تموم میشه

بعدش که تموم شد باز رفتم پیش دکتر گفت دستشو تکون نده زیاد ، تو این دستش تا زمانی که تو گچه وسلیه نگیره ، موقع خواب دستشو بالا تر از بدنش بزاره (یعنی یه بالش بزاره رو بدنش دستشم بزاره اون رو) و...

بعد گفت اگه درد داشت بعدا یه مسکن بگیرم بدم بهش و اوکی دادیم و رفتیم خونه

+خب دختر جون تعریف کن ببینم چی شد چرا دستت اینجوری شد

-گفتم که میخواستم بپرم از رو مبل ولی با دست خوردم زمین

+گفتم که شلوغ نکن آخه ، ولی اشکالی نداره چیزی نشده

+بیا کمکت کنم لباستو عوض کنی

-چشم

لباسشو عوض کردم و رفتیم دراز کشیدیم که بخوابیم

+درد که نمیکنه؟

-چرا خیلی درد داره

+باش صبر کن برم قرص بیارم برات

قرصو دادم خورد

+اگه شب دردش زیاد شد بهم بگیا باشه؟

-هوم

+آفرین دختر خوب

-داداش چجوری باید بخوابم یه موقع دستم زیرم نمونه؟

+نترس بابا راحت بخواب من حواسم هست بهت

+فقط دستتو از رو بالش بر ندار باشه؟

-باش

بغلش کردم و خوابوندمش

صبح بیدار شدیم ، صبحونه دادم خورد بعد یه قرص دیگه هم دادم بهش یکم درد داشت دستش

یکم گذشت و درد دستش آروم شد

+تارا خانوم بگو ببینم چه حسی داری

-هیچی فقط احساس میکنم قلب تو دستمه همش مثل قلب میتپه

+عا اون نبضه ، عادیه اینم نگران نباش منم اینجوری شده بود دستم

-داداش چجوری برم مدرسه؟

+به سادگی ، به معلمت میگم مراقبت باشه

-میشه نرم؟

+یه هفته‌ی‌ اولو اوکی ولی هفته‌ی بعد باید بری باشه؟

-باشه مرسی

چند ساعت گذشته و بلاخره غر زدناش شروع شد که حوصلش سر رفته و...

-حوصلم سر رفته می‌خوام بازی کنم

+نمیشه که باید بمونی خونه

-خب گوشی میشه بازی کنم؟

+آره ولی فعلا زیاد نه خب؟

-باش

یکمم گوشی بازی کرد و تا شب یجوری سرگرمش کردم و خوابیدیم

(یه هفته بعد)

تارا در کنار ترک خوردن دستش سرما هم خورد

-آی داداش دارم میمیرم هم دستم شکسته هم سرما خوردم

+دستت که نشکسته ترک خورده ، سرما هم که عیب نداره میریم یه آمپول میزنی زود خوب میشی

-نمیزنم

+نچ نچ نچ دختر بدی شدی به حرف داداش گوش نمیدی

-عه خب درد میکنه دیگه آمپول ببین گناه دارم دستم شکسته آمپولم برم بزنم ؟

+بخدا دستت نشکسته ، میدونم گناه داری ولی به این فکر کن هم دستت بخواد اذیتت کنه هم سرماخوردگی خب خیلی اذیت میشی که

یکم فکر کرد و بعدش قبول کرد(به همین سادگیا هم قبول نکرد البته)

-باش بریم فقط بعدش میشه بریم‌ یه خونه دوستم ببینمش بعد زود برگردیم؟

+بله که میشه

-فقط داداش میشه بهش بگی اگه آمپول خواستن بدن یدونه بده؟

+آره عزیزم

-مرسی

آماده شدیم بردمش دکتر ، معاینه کرد

۳ تا آمپول نوشت دوتا تو سرم و یکی هم عضلانی

-داداش اینکه ۳ تا آمپوله پس نمیزنم

+نه دیگه فقط یدونشو‌ میزنن به پات بقیش تو‌ سرمه

-خب سرم هم‌ آمپوله دیگه

+نه سرم سرمه

+حالا هرجور خودت راحتی ، اگه دوست نداری بزنی عیبی نداره

-میشه نزنم؟

+آره میشه ، با قرص و شربت خوبت میکنیم

-نه نمیخوام‌ میزنم می‌خوام زود خوب شم برم دوستمو ببینم

+عا آفرین قشنگم

دارو هارو گرفتم و وارد تزریقات شدیم

اول گفت آمپولشو میزنن

+خب عزیزم بیا رو تخت دراز بکش دکتر آمپولتو بزنه

-داداش بگو آروم بزنه ها

+چشم میگم بهش

-ممنون

پرستار اومد، یه زن جوونی بود که میخورد مهربون باشه ، گفتم که آروم بزنه و گفت باشه نمیزارم اذیت شه

+نفس عمیق بکش پاتم شل کن

+زود تموم میشه

سوزنو زد

-آیییی

+جونم الان دیگه تمومه

-آخ بسته🥺

+تموم شد عزیزم

سوزنو کشید بیرون و از تارا معذرت خواهی کرد که یکم اذیت شد و تارا گفت نه اصلا اذیت نشده و فقط یکم دردش گرفت

و منم ازش تشکر کردم که با ملایمت رفتار کرد با تارا و‌ آمپولشو آروم زد و مثل بقیه‌ی پرستارا مثل روانیا نزد😶‍🌫

پرستاره گفت یکم دراز بکشه الان میاد سرمشم میزنه

گفتیم باشه و رفت

+آفرین تارا خانوم خوب‌ تحمل کردی

+دیدی زیاد درد نداشت

-اوهوم ، داداش آمپولام بقیش داخل سرم میزنه آره؟

+آره عزیزم نگران نباش

-هوم خوبه

-داداش راستی دستم شکسته چجوری میخوان سرم بزنن، پس نمیزنم هورا

+یه دستت که سالمه بچه😶‍🌫

-خب اگه به این دستم که سالمه بزنن اینجوری هر دوتا دستم خراب میشه که🥲

+نه نگران نباش یه سرمه فقط

-باشه

پرستار اومد و گفت آستینشو بزنم بالا

+خب کوچولو اصلا نترسا باشه ، اینم زود تموم میشه قول میدم

+نفس عمیق بکش یدونه

-آیی

+جان تموم شد

سرشو بوس کردم و کنارش نشستم

یکم گذشت

-داداااش واقعا دیگه دارم میمیرم بدنم داره یخ میشه😱

+چه اصراری داری به مردن آخه زبونتو گاز بگیر ، بخاطر سرمه بابا عع😂

-آها یعنی نمیمیرم؟

+نههه چرا بمیری آخه کی با سرم زدن مرده بچه

-آخجون زنده میمونم

+بله بله

-حسین حوصلم سر رفت چرا تموم نمیشه سرمه ، دستمم یکم میسوزه

+نمیدونم کی تموم میشه که دندون رو جیگر بزار تموم میشه زود

+و اینکه کدوم دستت میسوزه؟

-همینی که سرم زدم

+آها خب بخاطر سوزنه دیگه چیزی نیس

-آهان

پرستاره که دید تارا حوصلش سر رفته و چون زیاد بیمار نداشتن اومد پیش تارا و شروع کرد حرف زدن باهاش

از تارا پرسید دستش چی شده و چرا اینجوری شده و کی اینجوری شده و... و تارا هم جواب میداد

خلاصه خیلی خوب و مهربون بود همینجوری تارارو سرگرم کرد تا سرمش تموم شه

+خب تارا خانوم تموم شد دیگه بزار سوزنو در بیاره دکتر

-آخ دستم

+تموم شد کوچولوی داداش

هر دوتامون از پرستار بابت رفتار خوبش و... تشکر کردیم و برگشتیم

تو راه هم تارا یه سر به دوستش زد و بعدش دیگه رفتیم خونه

+خانوم کوچولو دستات درد ندارن؟

-نچ

+خداروشکر

-داداش دستمو کی باز میکنیم؟

+یه هفته دیگه ،فعلا فردا باید بریم از دستت دوباره عکس بگیریم

-اوهوم

گذشت و گذشت تا اینکه فردا رسید و رفتیم از دست تارا عکس بگیریم

عکسو گرفتیم و دکتر گفت که وضعش خوبه هفته‌ی بعد بیایم برای باز کردن

(کوتاه کردن خاطره)

روز باز کردن گچ دست تارا خانوم رسید

+تارا جان پاشو آماده شو بریم دستتو باز کنیم

-آخجون دیگه میتونم باز کنم؟

+آره عزیزم

-هورا

بردیمش و دکتر دستشو باز کرد

-داداش

+جانم

-اینبار فکر کنم فلج شدم

+بابا دختر جان چرا میخوای یچیزیت شده باشه بخدا که چیزی نیس دستت خشک شده فقط برا همین نمیتونی خوب تکون بدی😂 یکی دو روز بگذره درست میشه

-آها خوبه

+بله عزیزم چیزی نشده

-داداش حالا که دختر خوبی بودم میشه برام جایزه بگیری

+عجب ، پول ندارم

-دروغ نگو داری میدونم

+ای بابا باشه عزیزم میبرمت بستنی بخوری

-آره آره مرسی

+خواهش میکنم ، چون اذیت نکردی داداشو این دو هفته برات میگیرم

بردمش یه بستنی هم گرفتم و خورد و برگشتیم خونه

-اگه دستمو دیگه نتونم باز کنم چی؟

+میتونی نترس ، اولین بارت نیس که گچ‌ گرفتن دوستتو 😂

-آها آره راست میگی یادم نبود

+بل

و دیگه عادی زندگی کردیم

پایان..

خواننده‌ی عزیز بی زحمت بگو در رفتگی پای غزلم بنویسم یا نه ، نظرت راجب همین خاطره هم بگو ممنان

بای🙃