سلام و درود
شاهین هستم
معرف حضورتون نیستم چون فقط خواننده بودم تا الان
عرض کنم خدمتتون که بنده ۲۹ سالمه و با اینکه در آستانه ی ۳۰ سالگی هستم همچنان از دکتر و آمپول می ترسم و البته به نظرم اصلآ هم خجالت نداره 🙄
چون آدم ۴۵ ساله هم دیدم از ترس آمپول دکتر نمیره😄
خلاصه بریم سر اصل مطلب
مدتی دندونم درد میکرد و می خواستم برم دندون پزشکی ولی خب هر وقت فکرشو میکردم استرس میگرفتم
برعکس من پسر داییم امیر که خیلی هم صمیمی هستیم اصلآ اینطور نیست و خیلی راحت کنار میاد
بنده خدا خیلی بهم اصرار کرد بریم دکتر اما من پشت گوش مینداختم
قبلا دندون کشیده بودم ولی هیچوقت عصب کشی نکرده بودم
از هرکی هم می‌پرسیدم،
یکی میگفت اصلآ درد نداره
یکی میگفت خیلی درد داره
یکی میگفت یکم درد داره
یه نفر میگفت اصلآ نمی فهمی
خلاصه جواب هایی میگرفتم عجیب غریب . هرکی یه چیزی میگفت
خلاصه روزها گذشت و به قول معروف کارد به استخوان رسید، و مجبور شدم برم دکتر
با امیر هماهنگ کردم برام نوبت گرفت پیش یه دکتر که داییم(پدر امیر) معرفی کرده بود
رفتیم نشستیم تو مطب ، حدود یه ساعت گذشت ، منشی صدامون زد ( مطب شلوغیه ولی معاینه های اولیه رو بین مریض میبینه) من و امیر رفتیم تو ، کل بدنم از استرس می لرزید
دکتر یه پسر جوون خوش رو بود حدود ۴۰، ۴۵ ساله
بالبخند گفت جانم بفرمایید
با صدای آروم و یکم ترس گفتم دندونم مدتیه درد میکنه خواستم ببینیدش
اشاره کرد که دراز بکشم روی اون تخت مخصوص وحشتناکش😢
آروم دراز کشیدم اومد بالای سرم گفت دهنتو باز کن
باز
باز
باز کردم و اشاره کردم به دندونی که درد میکنه
یه وسیله فلزی دستش بود و یه ضربه زد رو دندونم یه آخ ریز گفتم و چهرم رفت تو هم
پرسید با ضربه درد داری یا در حالت عادی هم درد میکنه
گفتم دکتر همین الان هم که دارم باهاتون صحبت میکنم تمام فکم سیخ میکشه
گفت خیلی خب پس چون دردت زیاده همین امروز بین مریض برات عصب کشی میکنم ولی یکم معطل میشی
بعد به دستیارش گفت یه چیزی براش بیاره که اسمشو متوجه نشدم در عرض ۵ ثانیه دیدم دستیارش یه آمپول داد دست دکتر قد ۳ آمپول بزرگ بود😢
گفت الان بی حسی تو میزنم برو بشین تو سالن تا منشی صدات کنه
کپ کرده بودم، فکر نمیکردم همون اول بخواد آمپول بزنه ، رنگم پریده بود زل زده بودم به دکتر
دکتر گفت چرا وایسادی منو نگاه میکنی دهنتو باز کن دیگه
امیر گفت دکتر یکم استرس آمپول رو داره
دکتر گفت استرس چرا؟ درد نداره که ، بازکن دهنتو، دندوناتو بزار رو هم
این کارو کردم ، آمپول رو خیلی آروم فرو کرد به بیخ دندون هام یه چیزی بین فک بالا و پایین . یه خرده درد داشت ولی خداییش متوجه بودم که داره سعی می کنه آروم بزنه، تزریق که کرد یکم بیشتر درد داشت چشمامو فشار دادم رو هم . آروم کشید بیرون که با بیرون کشیدنش باز بیشتر دردم گرفت ولی صدام در نیومد
از استرس تپش قلب گرفته بودم
دکتر گفت برید بشینید تو سالن انتظار تا منشی صداتون کنه
دو ساعتی طول کشید که نوبتم شد
امیر رو راه ندادن . تنها رفتم تو
دراز کشیدم رو تخت ، داشتم میمردم از استرس
دکتر اومد بالای سرم گفت ، فکت سنگینه؟
گفتم دکتر زبونم و فکم یکم بی‌حس هست ولی هنوز درد دندون و یکم حس میکنم
گفت اشکال نداره ، درستش می کنیم
یه دفعه یه آمپول دیگه در آورد گفت دهنتو باز کن
با ترس گفتم دکتر این برا منه؟مگه یه دونه آمپول نزدین؟🥺
گفت نترس پسر خوب ، باز کن دهنتو ، باید دوباره بزنم، لازمه
دهنم قفل کرده بود
می خواستم باز کنم ، اما شوک شده بودم ، دهنم باز نمیشد
یکم باز کردم
دکتر آمپول رو آورد نزدیک صورتم و دوباره گفت بازکن
باز
باز تر
من قفل قفل بودم
آمپولو برد عقب با جدیت اما بازم مهربون گفت عزیزم بازکن دیگه، اینجوری که نمیشه
بازکن نترس
یکم باز کردم
گفت آفرین
بیشتر
بیشتر
آفرین
سر آمپول رو خم کرد و ایندفعه انگار عمیق تر فرو کرد
برق از چشام پرید
خییییلی دردم گرفت
جاش نبود آخ بگم آخه دست دکتر تو حلقم بود😄
تزریق که کرد جونم داشت در میومد
تزریق که کرد جونم داشت در میومد فقط چشامو محکم فشار دادم رو هم😣😖
کشید بیرون گفت تموم شد
چند دقیقه همینجا دراز بکش
حدود ۱۵ دقیقه اونجا بودم که طی این مدت روی یه تخت دیگه چند تا مریض رو معاینه کرد
اومد بالا سرم گفت فکر کنم دیگه دهنت کامل سنگین شده باشه
گفتم دکتر دهنم سنگین نشده، دهنم سرویس شده ، صاف شده ، آسفالت شده😅
خندش گرفت
شروع کرد به کار با اون مته و سنگ فریز و دریل مخصوصش 😆
خدایی صداش رو مخ بود ولی چیزی حس نمی کردم
سه چهار دقیقه که گذشت گفت ، اگه درد حس کردی سرت رو تکون نده خطرناکه
دستت رو بیاری بالا کافیه ، هرچند از چهره ات خودم می فهمم و بی‌حسی میزنم تو دندونت که اذیت نشی. فقط تکون نخور . و به کارش ادامه داد

همینطور که پیش می‌رفت سیخ های خفیفی توی دندونم حس می کردم ولی قابل اعتنا نبود ، اون وسطا یکدفعه یه سیخ وحشتناک کشید که تا مغز استخونم رفت یکدفعه یه تکون محکم خوردم و سریع دستمو آوردم بالا
دکتر گفت آروم باش ، متوجه شدم درد داری یکم تحمل کن، الان بی‌حس میشه و به کارش ادامه داد دردش هی داشت بیشتر بیشتر می‌شد
داشتم می مردم از درد ، یه آمپول دیگه از دستیارش گرفت، فرو کرد تو دندونم خیلی دردم گرفت یه تکون محکم خوردم
دکتر گفت تموم شد ، تموم شد آروم باش .
راست هم میگف . تا گفت تموم شد ، واقعآ دردش تموم شد
چند دقیقه بعدش هم با همون مته و سنگ فریززش ادامه داد که درد نداشت ( من بهشون میگم مته سنگ فریز😜)
بعد هم پانسمان کرد و تمام
از دکتر تشکر کردم و اومدم بیرون
راستش هیچوقت فکر نمیکردم عصب کشی اینقدر درد داشته باشه
البته کسانیکه کار دندون دارن نترسن چون از بعضی افراد هم شنیدم که میگن اصلآ درد نداره
شاید بستگی به بدن آدم داره
خلاصه اگه درد هم داشته باشه چند دقیقه هستش
ببخشید اگه قلمم قوی نبود
ممنونم از اینکه خاطرمو خوندین🌺🌹