سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه و خوش و خرم باشید ؛کیارشم
چند روز پیش با مینو قرار پارک جمشیدیه داشتیم،برنامه هامو جور کرده بودم که تا هوا خوبه طرف صبح یه کم پیاده روی کنیم،صبح زود بهش پیام دادم که برم دنبالش اما جواب نداد،
با خاله تماس گرفتم که اگه خواب مونده بیدارش کنن،ولی خاله گفت دیشب یه کم حالش بد بوده تازه دم صبح خوابش برده،یکی دو ساعت بعدش باهام تماس گرفت، عذرخواهی کرد و گفت زیاد رو به راه نیستم.
خودش حرفی نزد ولی از توضیحاتش حدس زدم مشکل کجاست.میدونستم که دخترا وقتی سطح استروژنشون خیلی تغییر میکنه بیشتر به محبت نیاز پیدا میکنن.
سر راه یه دسته گل ‌و کلی خرت و پرت براش خریدم و رفتم سمت خونه شون ،خاله فریبا طبق معمول ازم استقبال گرمی کرد.میخواست گلو بگیره بزاره تو گلدون که گفتم اگه اجازه بدین مینو رو ببینم،دسته گلو تقدیمش کنم.
خاله با خنده گفت ما که از این مردا تو زندگیمون نداشتیم، بمونین برای هم عزیزم.
گفتم خاله جان قدیم فضای مجازی نبوده که آقایون آموزش همسر داری ببینن به دل نگیرید.
در کل به نظرم خوبه که خاله ی آدم مادرخانومش بشه چون خاله ها خواهر زاده هاشونو حسابی لوس میکنن و بهش میرسن!اگه این خواهر زاده دامادم باشه که چه بهتر!
بعد از یه پذیرایی مفصل رفتم سراغ مینو،در زدم اجازه گرفتم برم تو اتاقش.با صدای ضعیف گفت؛بیا تو.
خودشو زیر لحاف مچاله کرده بود فقط دو تا چشم سیاهِ درشت و بی رمق پیدا بود…
گلو که دید چشماش برق زد و دوباره مینوی قبل شد…واااای چقد خوشگله مرسی عشقم...پاشم بزارمش تو گلدون خراب نشه..
نمیخواد عزیزم تو استراحت کن خودم میزارم.این خوراکیام مال شماست…راستش دلم میخواست کلی شکلات برات بگیرم ولی چون واست خوب نبود..
غمِ نگاهش برگشت…میدونم عزیزم دستت درد نکنه..
چشماشو ببین!غصه نداره که یه کوچولو از این اسمارتیزا بخور آمپول میزنی درست میشه.
خوشگل خندید…باشه میخورم…مرسی عشقم…
نوش جونت..خب حالا چت شده پای تلفن بهم نگفتی؟میخوای ببرمت دکتر؟
نه بابا…یه کم دلم درد میکنه دو سه روز دیگه خودش درست میشه.
اوکی متوجه شدم..میخوای کمپرس گرم برات بیارم؟
سرشو انداخت پایین..نه مسکن خوردم دردم آروم میشه.
خیلیه خب دراز بکش سعی کن زیادم غذای سرد نخوری.
وسط حرفمون گوشیم زنگ خورد…
جونم کیانا؟سلام…
سلام داداشی جونم کجاااااییی؟؟؟
عزیزم اومدم پیش مینو،میام خونه تا یکی دو ساعت دیگه.
هیییییی میگم که یه بالشت و پتو هم ببر دیگه خونه خاله زندگی کنی نخوای واسه خوابم بیای..
مکث کردم…
مینو هم خوبه سلام میرسونه چیزی لازم ندارین سر راه بگیرم؟
هووووف!! نه به مینو جونت سلام برسون.
گوشیو قطع کردم..کیانا بهت سلام رسوند.
ای جانم سلامت باشه..خوبه حالش؟
عالی…سرحال…مشغول لذت بردن از تابستون.
ببخشید کیارش جان من پاشم برم سرویس.
پاشو عزیزم میخوای کمکت کنم؟
آآخ…نه..کمرم بدجوری گرفته…
یه کم شکمشو فشار دادم…آیییی..
ببخشید ببخشید..خیلی درد داره؟؟
چشماشو محکم روی هم فشار داد.رنگش خیلی پریده بود تو اغلب موارد دیابت باعث مشکلات کلیه و کم خونی میشه.مشخص بود که اصلا رمق نداره.
تزریق ب کمپلکس و هیوسین میتونست حالشو بهتر کنه.
یه لحظه بالا رو نگاه کن ببینم چشماتو،پلک پایینش کاملا سفید بود مشخص بود کم خونه …دستات همیشه سرده زیاد عرق میکنه؟
اوهوممم..آخخخخ
جونم چیه؟؟
دلم خیلی درد میکنه….
چند تا مسکن از صبح خوردی؟
دو تا…
زیادم نخور دیگه خوب نیست! یه کم استراحت کن میام پیشت.
در اتاقشو بستم از پله ها اومدم پایین.شوهر خاله مم اومده بود احوالپرسی کردیم و نشستیم یه کم بحث سیاسیمون گل کرد.
وسط حرفا یادم افتاد میخواستم برای مینو دارو بگیرم،یه تلفن به همکارم زدم شماره ملی خودمو فرستادم آمپولا رو کد کنه که برم از داروخونه بگیرم.
من با اجازه تون برم تا داروخونه برا مینو یه کم خرید کنم،شما چیزی احتیاج ندارین؟
اا شما چرا پسرم هرچی که هست بگو خودم تهیه کنم.
اختیار دارین،فقط نزدیکترین داروخونه همین سر میدونیه ست درسته؟
نه..سر کوچه هفتم یه دراگ استور کوچیک هست اگه خیلی داروی مهمی نباشه حتما داره.
نه چیز خاصی نیست،پس پیاده میرم.
ممنون از لطفت کیارش جان.
آمپولای مینو رو گرفتم ولی میدونستم به مذاقش خوش نمیاد.با خودم گفتم اگه خیلی تقلا کرد از خیرش میگذرم..
برگشتم خونه خاله و رفتم اتاق مینو،عزیزم بیداری؟بیام تو؟!
آره بیدارم عشقم.
بهتری؟!
اصلااا خیلی درد دارم! این چیه دستت؟
آمپول…،البته اگه بخوای حالت بهتر شه..
با بغض گفت..کیارششش…
جونم؟! گفتم اگه نخوای نمیزنم.
دوباره از درد به خودش پیچید..چند تا آمپوله؟
دو تا..
نمیشه یکیشو بزنم؟
نظر‌‌ من اینه دوتاشو بزنی منم با خیال راحت برم خونه.
اونجوریم مظلومانه نگام نکن که دلم نیاد بهت آمپول بزنم!
خب دوسم داری دلت نمیاد، تقصیر منه؟
دوسِت دارم نمیخوام مدام از دور به خودت بپیچی..
خاله گفت تا صبح دل درد داشتی،نباید بهم میگفتی؟!
سرشو انداخت پایین.

خب ترسیدم..…

یعنی موجودات عجیبی هستین شما دخترا!

آخه خوشگل من دو دیقه درد آمپول به چند روز اذیت شدن نمی ارزه؟

لباشو ورچید…چرا خب…

دراز بکش من اینا رو آماده کنم..

از بین دو تا دستاش زیر چشمی نگام میکرد..

چی شده؟ هنوز خجالت میکشی؟

سرشو تو بالشت فرو کرد…اوهوم …تقریبا !

خودت و کیانا خوب بهونه ای یاد گرفتین،البته از دو ماه دیگه نمیتونی از این روش استفاده کنی…

آییییی کیارش آرووووم….

جونم؟! حواستم که پرت نمیشه نه؟

خیلی درد داره جدی میگم…

ببخشید به جاش گرفتگی عضلات شکمت اوکی میشه.

یه کم آروم باش دومیم بزنم و تموم.

ااا چرا پاهات میلرزه؟؟؟

تو رو خدا !! همین یکی بسه!

عزیزم نترس اینقد..شل شل آفرین…

آییی خدای من…

قربونت بشم من یه کم تحمل کن…

تو رو خدا…

تموم شد،دیگه راحت باش.

خوبی؟!

آره…مرسی عشقم تو زحمت افتادی خیلی!تو گرما رفتی واسم دارو گرفتی…

این حرفا چیه…هر ساعت از شبانه روز بهم احتیاجی بود حتما زنگ بزن..

اگه دلم برات تنگ شه چی؟!

موهاشو زدم کنار،کمتر دلبری کن بتونم دل بکنم برم خونه!

خندید..خب نگفتی!

چرا که نه،هر وقت دلت تنگ شد زنگ بزن خوبه؟

بغلش کردم گونه شو بوسیدم و از خاله اینام خدافظی کردم، هنوز ماشینو روشن نکرده بودم زنگ زد..

باورت میشه تا پاتو از اتاقم گذاشتی بیرون دلم تنگ شد؟

قربون دلت برم آخه…زود میبینمت.

رسیدم خونه کیلیدو انداختم تو در مامان پای تلویزیون بود،سلام مامان جون من اومدم…

سلام عزیزم خوش اومدی،خاله اینا چه خبر؟حال مینو بهتره؟

آره چیزیش نبود، خوب بودن سلام رسوندن،کیانا کجاست؟

تو اتاقشه،متاسفانه امروز از رو دنده ی چپ بلند شده،حواست باشه گازت نگیره.

خنده م گرفت.

کیانا؟!؟ کجایی جوجه!دارم میام تو اتاقت حرمت خواهر برادری رو حفظ کن!

در اتاقو باز کردم عصبانی رو تختش نشسته بود..

سلاملکم!!!

جواب نداد…

چه خبر؟

هیییییی…

چی شده باز؟سهام بورست سقوط کرده؟

ااااه هووووف…

خب الان انتظار داری من با این صداهایی که درمیاری بفهمم چته؟

ول کن اصن! دل درد مینو خانوم مهمتره…

اوکی الان کامل فهمیدم قضیه چیه!

اصلنم نفهمیدی…

خوبم فهمیدم فندق جان غلظت توجه خونت اومده پایین..

واقعا که خیلی خنگی!

بله؟!؟

از بالا رفتن صدام ترسید…ببخشید خب!

مگه نگفتم زیپ دهنتو واسه این مدل حرف زدن میبندی؟!

بغض کرد،ببخشید دیگه یهو از دهنم پرید.

یه قطره اشک از چشماش اومد دلم سوخت…

بیا تو بغلم ببینم…ناراحتیت اینه که دو ساعت پیش مینو بودم؟

بغضش ترکید نه خیرم اصلنم این نیست…

اا اا گریه نکن ببینم! پس چی شده درست بگو بهم بفهمم حلش کنم!

ازصبح تا حالا قلبم درد میکنه ولی تو نیومدی پیشم بپرسی حالم چطوریه.

قلبت؟!

اوووهوم.

خب چرا به مامان نگفتی ببرتت دکتر مگه من متخصص قلبم جوجه ی من؟

اینقد درد داشتم که همه سینه م کبود شده بود.

داشتم سعی میکردم جلو خنده مو بگیرم.

اا دستتو بردار ببینم کجا کبود شده؟

دستمو تندی پس زد..گفتم صبح! نه الان.

خب باشه..بقیه علائمتم بگو ببینم.

یه کم دیگه گریه کرد،هنوزم نفس میکشم دردم میاد.

میدونستم فیلمشه.حسودیش شده دلش گرفته …ولی باهاش راه اومدم.

ای جانم،خب اگه بهم میگفتی میموندم پیشت ،قبل از اینکه برم حالت خوب بود متوجه دردت نشدم.

حالا یه کم نفس عمیق بکش یه لیوان آب برات بیارم…

نههه حالم خیلی بده اصلااا با آب و اینا خوب نمیشم..خودم میدونم.

باشه بهت دارو میدم خوبه؟

اوووهوم یه قرصی شربتی چیزی بهم بده که خوب شم وگرنه تا شب باید از درد گریه کنم.

جونم..این دردی که تو داری با قرص اوکی نمیشه،یه ویال ۱۵ سی سی بهت میزنم فوری برمیگردی به تنظیمات کارخونه.

وقتی دید قضیه جدی شده و من باور کردم حالش خیلی بده کانالو سریع عوض کرد…

چی؟؟؟ هممم نه چیزه!! آخه خیلیم که حالم بد نیست یه کوچولو قلب درد دارم فقط همین!!

ااا داشتی از درد گریه میکردی که!

نههه شاید فقط نتونم کلاس زبانمو برم بخوابم بهتر میشم!

عجب!

اگه فکر میکنی خوبی و آمپول لازم نداری حاضر شو برسونمت کلاس،بعدشم میام دنبالت میبرمت بیرون.

از نظر من که آمپول زدن و خونه موندن جذابیتی نداره ولی دیگه با خودته.

(البته قصدم فقط این بود که یه کوچولو بترسه فیلم بازی کردنش زودتر به تیتراژ پایانی برسه که خداروشکر نقشه م فوری گرفت)

هممم خب باشه فکر نمیکنم آمپول لازم داشته باشم چون دیگه خوب شدم…

قلبت کبود نیست؟؟

نُچ!

خیلیم عالی..پاشو لباساتو بپوش.

چون فوری تشخیص دادم درد کیانا از کجاست بعد از کلاس رفتم دنبالش و یه چرخ تو آوا سنتر زدیم.

انگار حالت بهتره فندق خانوم نه؟؟

اووووهوممم اگه بریم شام بخوریم خیلی خوب میشم خیلییی…

باشه،فوت کورت پایین میخوای بری؟

آررره..

سر شام با تردید گفت..همم فک کنم اصلا قلبم هیچیش نبوده از گشنگی دلم درد میکرده!

دستمو گذاشتم رو چونه م با خنده نگاش کردم…

ممکنه! قلب و معده فاصله ای نداره..گاهی اشتباه میشه..

آررره وای خوب شد آمپول نزدم! هیچیم نبوده ها!

خیلی نگرانم کردی میخواستم به زورم شده آمپولو بزنم!

یه کم با دلهره نگام کرد…

غش کردم ازخنده…نترس شوخی میکنم غذاتو بخور.

جفتمون زده بودیم زیر خنده هرکاریم میکردیم بند نمیومد…

خلاصه اوضاع خطرناکیه،نمیدونم بین این دو تا دختر نهایتا به کجا باید برسم،اگه یه وقت خبری ازم نشد بدونید یکیشون دخلمو آورده.

درباره رشته پرستاری مفصل به طور جداگانه توضیحات میفرستم.

راستی من و مینو هیچ اکانت اینستاگرام مشترکی نداریم جفتمون صفحات خصوصی جداگونه ای داریم.

ممنون از نظراتتون چه تو وبلاگ چه کانال سایه تون مستدام

کیارش