سلام به همگی ☺️❤️

چند شب پیش خانواده ی عموم و دخترعموم دعوت ما بودند (دخترعموم بعد عروسی رفت تهران چون آقا محمد شوهرش تخصص قبول شده بود و خیلی کم تو این چند سال میدیدیم هم دیگه رو)

خلاصه از صبح مشغول کار بودیم

نهار مامانم کمی سوپ که آماده شده بود گذاشت بخوریم یکی دو قاشق خوردم دیگه نتونستم ادامه بدم( ۳ ۴ روزی بود معده ام درد میکرد )

رفتم تو اتاق یکم استراحت کنم تا بقیه نهارشون میخورن

خوابم برده بود😁

ساعت 3بیدار شدم رفتم آشپزخونه تقریبا همه چیز آماده بود

ظرف ها رو آماده کردیم حدود ساعت 5 دخترعموم و زن عموم اومدن

یه پسر ۹ ماهه خیلی خوشگلم داره🥹😍

باهم جور شده بود و همه اش پیشم بود

دیگه از بغلم تکون نمی خورد

براش یکم از کیکی که درست کرده بودم آوردم با شیر خشک می‌خورد 😂😍

کم کم آقایون هم از سر کار برگشتن

خواهرم چایی آورد و منم مشغول چیدن سفره بودم

هر دفعه آقا محمد باید میومد هیوا(پسر دخترعموم و آقا محمد) و میبرد تا نیاد پیش من و من کارهام و بکنم

خلاصه سفره رو چیدیم رضایت بخش بود ( وقتی کاری میکنم خودم رضایت داشته باشم ازش برام کفایت میکنه😅)

بازهم سر سفره نشستم و فقط یکم ژله خوردم

تو دهنم که میزاشتم حس میکردم دارم بالا میارم برای همین خودم و با هیوا سرگرم کردم

مامانمم همه اش چشم و ابرو میومد یه چیزی بخور حالت بد نشه

همه غذا شون و خوردن

دخترعموم گفت هیوا رو بده من چیزی نخوردی که

بابامم گفت چند روزیه نمیخوره باز بستری نشه خوبه

چون خوشم نمیاد تو جمع در مورد بیماری حرف بزنیم ماجرا و عوض کردم رفتم خودم و با کار سرگرم کردم 😐🤌

بقیه هم سرگرم حرف زدن بودن

یه لیوان آب برداشتم رفتم تو اتاق یه نولپازا و فاموتیدین خوردم هرچقدر گشتم ضدتهوع پیدا نکردم برگشتم پیش بقیه با هیوا بازی میکردیم و نقاشی میکشیدم خواهرم میوه آورد(آخر شب بود ) مامانم یه قاچ هلو داد دستم همین که گذاشتم تو دهنم معده ام بهم ریخت فورا بلند شدم رفتم دست شویی بالا آوردم، ولی حالت تهوعم بر طرف نمیشد که هیچ بیشتر هم می‌شد

کاملا بی حال شده بودم

اومدم بیرون مامانم خواهرم دخترعموم جلو در وایستاده بودن کمک کردن رفتم رو مبل تو اتاق دراز کشیدم

دخترعموم گفت به محمد بگم بیاد

گفتم بهترم یکم استراحت کنم خوب میشم

یکم بعد مامانم با عرق نعنا اومد بالا سرم که باز حالم بد شد🤢

اینبار آقا محمد هم‌اومد از مامانم پرسید دستگاه فشارخون داریم

(چون مامانم فشار خون داره خونه داشتیم)

دستگاه رو آورد فشار مو گرفت نبض مو چک کرد و گفت میتونم رو معده تو فشار بدم

چشام و به معنای آره رو هم گذاشتم

معاینه اش که تموم شد به بابام گفت سابقه ی بیماری نداره؟

بابام گفت زخم معده داره آندوسکوپی شده

داروهایی که مصرف میکردم و گفتم دفترچه مو از مامانم گرفت شروع کرد نوشتن بعدش داداشم رفت داروها رو بگیره

حدود ۲۰ مین بعد داداشم اومد دارو ها رو داد دست آقا محمد

ویال آمپول و در آورد و با آب مقطر مخلوط کرد بعدش کشید تو سرنگ اومدم کنار مبل نشست

با انگشت دنبال رگ‌ میگشت

کنار مچ دستم و پنبه کشید و آروم سوزن و فرو کرد چند بار داخل دستم چرخوند تا وارد رگ بشه

خیلی آروم آمپول و زد و بعد جاش و پنبه گذاشت و چسب زد

یکم سوزش و دردم کم شد ولی کامل قطع نشد

شبش خیلی خواب آلود شدم در حد احوال پرسی و امروز چی کار کردی با دکترf حرف زدیم و بعدش خوابیدم

ممنون از نگاه زیباتون و کامنت های محبت آمیزتون😘❤️

À.....

https://t.me/khatereh_ampoooli/13858