سلااام چطورید من پرندم فکر کنم بشناسید منو تا حالا دوتا خاطره نوشتم😍

اومدم خاطره ی ۲هفته پیش رو براتون تعریف کنم ❤️

من با تیام (همون که تو خاطره قبلی گفته بودم پسر دختر خالمه)رفته بودیم بیرون من یه عطسه کردم تیام گفت آجی گفتم بله گفت سرما خوردی؟؟گفتم نهه فقط یه عطسه کردم .

بعد دوباره ۳تا عطسه کردم که تیام گفت به مهراد که داداشمه میگم که سرما خوردی که من جلوشو گرفتم گفتم نهههههه مهراد آمپول میزنه🥺😅تیام خندید گفت ترسو😅گفتم نه که خودت نمیترسی 😅🥴خلاصه همینطور عطسه کردم تا اینکه فرداش دیدم بله سرما خوردم و اگر مهراد بفهمه حتما هم آمپول میده هم سرم .

پس تصمیم گرفتم. ازش قایم کنم😅😉

مهراد از سرکار اومد خونه.

مهراد:سلام عشق من 🥰

من:سلام چطوری؟

مهراد:چقدر بی حالی

من:نه خوبم

مهراد :راستشو بگو

من: نه خوبم چقدر میپرسی😶‍🌫️

مهراد : باشه عزیزم

من چندتا سرفه کردم مهراد تعجب کرد یه چشمک زد و گفت نکنه سرما خوردی؟؟؟؟😉😉

من:نهههههه کی گفته؟

مهراد:معلومه دیگه

من: نه بابا آب دهنم پرید تو گلوم

مهراد: باشه حالا میریم دکتر معلوم میشه😶‍🌫️😶‍🌫️

من: نهههه لازم نیست

مهراد:چرا برو بپوش

من :مهراد من خوبم ولم کن

مهراد:پرند گفتم برو بپوش سریع😑😌

من:باشه 🥺😭

پوشیدم مهراد رفت تو پارکینگ منتظرم 🙂

منم که داشتم آب نمک قرقره میکردم که یکم کمتر صدام بگیره

رفتم سوار ماشین شدم مهراد صدای آهنگ رو زیاد کرد گفتم صداشو کم کن گفت دیدی میریضی حال و حوصله نداری 😶‍🌫️گفتم نه بخدا

مهراد :باشه حالا معلوم میشه🥴

من: قیافم 😒😑

رسیدیم دکتر مهراد دستشو گذاشت رو پیش نیم گفت یکم تب داری گفتم من اصلا مریض نیستم

گفت آره جون خودت😅😅

رفتیم تو اتاق دکتر ،د‌کتر تا منو دید گفت اگه آمپول و سرم بزنی خوب میشی غیر از‌این هیچییی .

منم بغض کردم مهراد هم اخم کرد بهم😑😒

دکتر گفت آفرین دختر خوب 😑😑

مهراد گفت هرچی لازم باشه بنویسید براش دلم میخواست خفش کنم😤😤

دکتر ۵تا آمپول نوشت با ۲تا سرم

من خییییییییلی بد رگم و همیشه از سرم یا مچم رگ میگیرن 🥺🥺

این سری هم مهراد گفت به پرستار

مهراد:قول میدم که بعدش برات بلیط کنسرت خواننده ی مورد علاقتو بگیرم

من که هیچی نمیگفتم فقط گریه کردم😌😌

بعدم مهراد گفت از مچش بگیرید

منم که همکار نمیکردم مهراد دستمو به زور گرفت 🥺

گفت تکون نخور

منم گفتم مهراد

مهراد:جانمم

من:نزنیم

مهراد:ساکت😑😤

منم هیچی نگفتم تا احساس کردم سوزن تو مچمه جیغ زدم

مهراد: تموم شد

من:آخخخخخخخخ بسههه

مهراد:تموم شد تحمل کن دورت بگردم

من : نمیتونممم🥺🥺

مهراد :تماااااااام شد

من :آییییییی مچم😭😭

بلاخره تموم شد و مهراد جاش‌ رو ماساژ داد ولی من داشتم میمیردم از درد

ولی مهراد خداییش باهام همدلی کرد🥺🥺

سرم بعدی هم همینکارو کردم😑😑😅

و آمپولا خیلی درد نداشت جز آخری که خیییییلی درد داشت 🥺

ببخشید اگه کوتاه بود و قشنگ نبود❤️😍🥰